این سؤال از مدتها پیش ذهنم را مشغول کرده است که منازعات و درگیریهایی که در سراسر دنیا وجود دارد در نهایت از کجا نشأت میگیرد. شاید در نگاه اول بشود مانند قصههایی که مادربزرگها تعریف میکنند، احساس کنیم که دنیا به دو دستهٔ خوبها و بدها تقسیم میشود. خوبها به فکر نجات زمین هستند و بدها به فکر قدرت یافتن و تسلط بر زندگی بشریت و به بردگی کشیدن آنها. و این دو نیرو با هم درگیر خواهند بود تا روزی که... واقعا آخرش قرار است به کجا ختم شود؟
اما شاید واقعا به همین سادگی هم نباشد. یکی از عادتهای (نمیدانم درست یا اشتباه) من این است که هر وقت از طرف مقابل خودم در یک دعوا یا شاید جنگ، متنفر میشوم، درست به این فکر میافتم که نکند به کلی در جهل مرکب هستم. میتوانید به عنوان یک زمینهٔ روانشناختی این طور فکر کنید که من در بچگی فکر میکردم پدرم قویترین، پولدارترین، شجاعترین و غیرقابل نفوذترین پدر دنیاست. ولی وقتی کمکم بزرگ شدم به این نتیجه رسیدم که نه، پدرهای بهتری هم روی زمین هست. خیلی از پدرها هستند که بیشتر پول دارند، خیلیها هستند که شجاعترند. لحظهٔ سختی برای بزرگ شدن است ولی باید از آن عبور کرد.
نوشتهی اخیر وبلاگ هزاران نقطه، وادارم کرد کمی به فکرم نظم دهم. قبل از هر چیز، معتقدم انسانهای کمی هستند که میتوانند با حس بد بودن کنار بیایند. به نظرم، اقتضای فطرت انسان، او را وادار میسازد که حتی اگر میخواهد کار بدی انجام دهد، به نحوی آن را در ذهن خود تغییر میدهد و آن را به نوعی خوب تصویر میکند. در نهایت اگر قادر نبود تصور ذهنیاش نسبت به آن بدی را عوض کند، سعی میکند با عذرتراشی، خودش را تبرئه کند. مانند آدمی که علیرغم اقرارش به بدی سیگار کشیدن، مشکلات فکری و زندگی سخت را بهانه میکند. چرا؟ چون دوست ندارد احساس بد بودن بکند. چنانکه بسیاری از آدمهای معترض، در حقیقت بدی خود را زیر پوشش اعتراض به شرایط موجود مخفی میکنند. حدس میزنم به خاطر همین است که ادیان الهی هم راهی را باز گذاشتهاند تا انسانها بتوانند از این حس بد بودن بیرون بیایند. توبه در اسلام و اعتراف در مسیحیت نمونهٔ همین راههاست.
صرف نظر از این که در جنگ و اختلاف بین ایران و امریکا حق با چه کسی است و آدمخوبه و آدمبدهٔ این ماجرا کدام یکی است، برایم قابل قبول نیست که هیچ یک از طرفین، توانسته باشد احساس کند آدم بدی است؛ قطعا هر کدام آنقدر برای خود دلیل ردیف میکنند که احساس حق بودن را پیدا کنند. یک روز با خودم میگفتم مردم و حکومت اسرائیل چهطور میتوانند تمام تلاششان را بکنند و مردم یک کشور دیگر را از سرزمینی که در آن به دنیا آمدهاند بیرون کنند و خودشان به جای آنها زندگی کنند. بعد با خودم گفتم کافی است که من مسلمان نباشم و حکم تغییریافتهٔ «برتری یهود بر همهٔ جهانیان» را که در آیات قرآن هم میشود به راحتی رد آن را پیدا کرد، هنوز باقی و پابرجا بدانم. طبیعی است که نهتنها مردم فلسطین، که همهٔ مردم دنیا غاصب قدرت الهی یهود خواهند بود و باید این قدرت را به یهود بازگردانند. زمینهسازی برای این بازگشت هم، به هر قیمتی باشد (حتی آواره شدن کودکان و خانوادههای فلسطینی) باز امری مقدس و الهی خواهد بود و جایی برای احساساتی شدن باقی نمیگذارد.
در نهایت احساس میکنم، تمام ناآرامیهای دنیا از دو عقیدهٔ «برتری نژاد یهود و حکومت او بر جهانیان» و «کاملترین بودن دین اسلام» برمیخیزد و قدرتطلبی دولتهای اسرائیل و امریکا و مقاومت تنها ایران در مقابل آنها به همین دو عقیده و ایدئولوژی دینی برمیگردد. یهود خود را نژاد برتر جهان میداند و رشد و پیشرفت و سعادت بشر را در گرو قدرت خود میداند. مسلمانها هم معتقدند که دین اسلام، بعد از یهود آمده و آن را کامل کرده و دینداران یهودی موظف به ایمان آوردن هستند. اسلام نیز، معتقد است که برنامهٔ سعادت بشر، آن چیزی است که پیامبران الهی آوردهاند و پیامبر اسلام (صلواتالله علیه) آن را کامل کرده است و تنها راه سعادت بشر، پیروی از این دین است.
نتیجهٔ این اختلاف بزرگ و کلی را در غالب اختلافات پایینتر نیز میشود پیدا کرد. حتی به نظر بسیاری از اختلافات داخلی ایران بین احزاب هم محصول تمایل (درست یا اشتباه) فکری عدهای به تفکری غیر اسلامی و روبه غرب است که منجر به سرباز زدن آنها از ایدئولوژیها و قوانین داخلی ایران و گاهی تصمیم بر تغییر کلی ساختار جمهوری اسلامی ایران شده است.
با این توصیفات، اگر کسی بخواهد موضع دقیق و مناسبی در برابر این اختلافات بگیرد، باید ریشهٔ ایدئولوژیک خودش دربارهٔ ادیان (اعم از الهی و غیر الهی) را روشن کند. همهی مردم دنیا در نهایت ناگزیر از فهمیدن بعضی اصول کلی حاکم بر جهان هستند. باید تکلیف خودشان را روشن کنند که آیا به ماوراء ماده اعتقاد دارند یا ندارند، باید بدانند که بعد از مرگ، زندگی دوبارهای خواهند داشت یا نه. باید بدانند که آیا عقل انسان (به معنای عقل مستقل) قادر به برنامهریزی برای زندگی بشر هست یا نیاز به پیامبران و کمک خداست. اگر اینها برای کسی مجهول باشد، حتی در مورد جزئیترین مسئلهٔ زندگیاش نمیتوانند تصمیم درست و قابل دفاعی بگیرد.
آپارتمان منطقه چیتگر تهران
۱ روز قبل
۱ نظر:
موضوع خیلی پیچیده ای است البته که البته یک بخش آن جهان بینی دینی حاکم است.
ارسال یک نظر