شخصی در بازار، جنسی را دزدید و پا به فرار گذاشت. صاحب مال، همانطور که فریاد میکشید «دزد»، به دنبال او دوید. مردم همه به دنبال صدا، شروع به دویدن کردند. همهمه شد. دزد نگاهی به پشت سر کرد و دید کمکم او را خواهند گرفت. او هم شروع کرد فریاد کشیدن: «دزد... دزد...» مدتی بعد، همه داشتند فریاد میکشیدند و میدویدند و دیگر کسی به اسم دزد وجود نداشت.
در نگاه اول خیلی دوستداشتنی به نظر میآید که صدای مردم گم نشود و همه بتوانند حرف بزنند. همین وبلاگستان خودمان دیگر؛ لذتش به همین است که با همهٔ فیلتر کردنها و دردسرهایی که برای وبلاگنویسها وجود دارد، ولی آخرش دارند حرفشان را میزنند. آخرش چه کسی میخواهد این همه صدا را خاموش کند؟ هیچ کس. اما واقعا شمایی که میخواهید حرفی را در میان این شلوغی پیدا کنید و سره را از ناسره تفکیک کنید واقعا به حرف چه کسی گوش خواهید کرد؟ حرف خوب را از کجا پیدا میکنید؟ از گوگل؟ از لایکهای زیاد و کامنتهای زیاد یک لینک در فرندفید؟ یا از لینکهای داغ بالاترین؟
شاید توی شبکهٔ چهار سیما دیده باشید این ماهیهای ریزی را که به صورت گروهی در اقیانوس حرکت میکنند و آنقدر با هم همخوان و همراه هستند که مانند یک پیکر مستقل عمل میکنند. گاهی با خودم فکر میکردم واقعا اگر یکی از این ماهیها نظرش با دیگران فرق داشته باشد و بخواهد به طرف مخالف شنا کند، چه کسی متوجه میشود؟ اصلا چه اتفاقی میافتد که آن ماهیها به دنبال هم و در یک جهت حرکت میکنند؟ غیر از آن حرکت بزرگ و فراگیر، چه چیزی به چشم میآید؟ آن ماهی کوچکی که دارد در خلال آن جمعیت، به طرفی دیگر دست و پا میزند و خوشحال است که هیچ کس در آن جمع، او را از شنای مخالف باز نمیدارد و او میتواند آزادانه به هر طرف که بخواهد شنا کند؟
به این فکر کنید که موضوعات داغ سایت بالاترین چه شکلی به وجود میآیند. به این فکر کنید که ده بیست لینک روزانهای که در سایت هفتان قرار میگیرند، از کجا میآیند. به این فکر کنید که لایکها و کامنتهایی که نوشتهها و فیدها را در فرندفید شخم میزنند چگونه تجمع و تراکم پیدا میکنند. گاهی خودتان را کمی بیاورید بالا و سعی کنید به جای این که یک کاربر ساده در دنیای وب 2 باشید، سعی کنید دیگران را هدایت کنید، سعی کنید به جای پیروی از لایکها و تجمع کامنتها، برای عکسالعمل دیگران برنامهریزی کنید. سعی کنید سلیقهٔ افکار عمومی را کشف کنید و آن را تحت تأثیر قرار دهید. اگر بخواهید حتما میتوانید. مطمئن باشید. هر چه فراغت بال و آزادی وقت داشته باشید هم راحتترید. بهخصوص اگر کسی از راه برسد و دغدغهٔ مالی شما را هم برطرف کند و به ازاء وظیفهٔ مدیریت حرکت جمعی در فرندفید و بالاترین و سایتهای وب 2 ی دیگر به شما پول بدهد و نیاز به کار و امرار معاش نداشته باشید، خیلی موفقتر هم خواهید بود.
به این دقت دارید که چهقدر عبارت «شیر در شیر» به معنای شبکهٔ تو در توی به اشتراکگذاری که اینقدر دوستش داریم و آن را صدای مردم و زبان گویای مردم بیطرف میدانیم، با واژهٔ «شیر تو شیر» به معنای هرج و مرج و بههمریختگی، چهقدر شباهت ظاهری و معنایی دارند؟!
آپارتمان منطقه چیتگر تهران
۱ هفته قبل
۱ نظر:
صداها البته زیادتر میشود، تکثر هم بیشتر میشود. قرار نیست همهی ما همهی صداها را همزمان بشنویم. بلکه کمکم باید راهکارهایی بیابیم که در میان این انبوه اطلاعات مطالب مورد توجه خودمان را «گوش» دهیم.
تصدیق میکنم که «احتمالا» در عصر «انفجار اطلاعات» دلهره و اضطراب فرد در رویارویی با انبوه دادهها که توانایی درک و جذب اطلاعات گذرای فرار را ندارد به صورت روزافزونی بیشتر میشود.
ارسال یک نظر